این زبان همچون سنگ است و هم آهن وش است

این زبان همچون سنگ است و هم آهن وش است

و آن چه بهبهد از زبان، چون آتش است

سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف

گه زروی نقل و گه از روی لاف

ز آنکه تاریک است و هرسو پنبه زار

در میان پنبه چون باشد شرار ؟

عالمی را یک سخن ویران کند

روبهان مرده را شیران کند

جانها در اصل خود عیسی دم اند

یک زمان زخم اند و گاهی مرهمند

گو حجاب از جانها برخاستی

گفت هر جانی مسیح آساستی

گر سخن خواهی که گوئی چون شکر

صبر کن از حرص این حلوا مخور

صبر باشد مشت های زیرکان

هست حلوا آرزوی کودکان